شعر زیبای خاکستر تفکر از علی احمد فایز
خاکستر تفکر
خاك گل مرده ی كنج كليسا شدم
پيكر خون بسته ی حضرت عيسا شدم
آه صليب مرا بر لب دريا بريد
خسته ازين مردم بی سر وبی پاشدم
ھاجرازاحساس من دامن حسرت دريد
عزم خليلم ولی كوه مدارا شدم
سينه زرتشت من،كينه ی افرسياب
خون سياوش نخفت تا كه ھريوا شدم
شعر زیبای خاکستر تفکر از علی احمد فایز