داستان اخلاقی (تحقير به مؤمن نبايد كرد)

پربازدیدترین این هفته:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

داستان اخلاقی (تحقير به مؤمن نبايد كرد)

عالم متقى جناب حاج شيخ محمد باقر شيخ ‌الاسلام – رحمة اللّه عليه – فرمود من عادت

داشتم هميشه پس از فراغت از نماز جماعت با كسى كه طرف راست و چپ من بود،

مصافحه مى كردم ، وقتى در نماز جماعت مرحوم ميرزاى شيرازى – اعلى اللّه مقامه – در

سامرا پس از نماز، با طرف راست خود كه يك نفر از اهل علم و بزرگوار بود، مصافحه

مىكردم و در طرف چپ ، يك نفر دهاتى بود كه به نظرم كوچك آمد و با او مصافحه نكردم ،

بلافاصله از خيال فاسد خود پشيمان شده و به خودم گفتم شايد همين شخصى كه به

نظر تو شاءنى ندارد، نزد خدا محترم و عزيز باشد، فورا با كمال ادب با او مصافحه كردم

پس بوى مشكى عجيب كه مانند مشكهاى دنيوى نبود به مشامم رسيد و سخت مبتهج

و خوشوقت و دلشاد شدم و احتياطا ازاو پرسيدم با شما مشك است ؟ فرمود نه من

هيچوقت مشك نداشتم . يقين كردم كه از بوهاى روحانى و معنوى است و نيز يقين كردم

كه شخصى است جليل القدر و روحانى .

از آن روز متعهد شدم كه هيچوقت به حقارت به مؤ منى ننگرم .

منبع:كتاب داستانهاى شگفت، شهيد محراب آية اللّه سيّد عبدالحسين دستغيب

 

 

داستان اخلاقی (تحقير به مؤمن نبايد كرد)

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *