داستان اخلاقی (ادب برآوردن حاجت مؤمن)
مردی انصاری نزد امام حسین (علیه السلام) آمد و خواست تا حاجت خود را مطرح کند.
امام فرمود ای برادر انصاری، آبروی خود را از خواریِ درخواست کردن نگاه دار و حاجتت را
در برگه ای بنویس که من در این باره کاری می کنم که اگر خدا بخواهد شادمانت کند.
آن مرد نوشت ای اباعبدالله، فلان شخص پانصد دینار از من بستانکار است و به من فشار
می آورد.پس با او گفتگو کن که تا زمان توانایی ام بر پرداخت، به من مهلت دهد.
چون امام حسین (علیه السلام) برگه را خواند، وارد خانه اش شد و کیسه ای حاوی هزار
دینار آورد و به او فرمود با پانصد دینارش، بدهی خود را بپرداز و از پانصد دینار دیگر، در
رویارویی با روزگار کمک بگیر و حاجتت را جز نزد یکی از این سه نفر مبر:
دیندار، جوانمرد و خانواده دار (با اصل و نسب).
زیرا دیندار، دینش را پاس می دارد و به تو کمک می کند.
جوانمرد، از جوانمردی خویش خجالت می کشد.
و خانواده دار، می داند که تو آبروی خود را در پای حاجتت ریخته ای، پس او آبرویت را نگه
می دارد و تو را حاجت ْناروا باز نمی گرداند.
منبع:تحف العقول، ابن شعبه حرانی
داستان اخلاقی (ادب برآوردن حاجت مؤمن)