داستانک بشقاب پرنده از هوشنگ بهداروند

امروز با شما کاربران سایت 8a8.ir هستیم با داستانک بشقاب پرنده از هوشنگ بهداروند   بشقاب پرنده بشقاب های مادر، پرنده می شوند، وقتی موج های پدر، رنگین کمانی از قرص را به بازی می گیرد! موج های پدر، سرویس چینی جدید سفارش داده اند باید برای خرید جهیزیه مادر دستی بالا زد! منبع: مترسک مین … ادامه مطلب

داستان کوتاه گُلی در کویر از هوشنگ بهداروند

با سلام خمت کاربران همراه با 8a8.ir. امروز با داستان گُلی در کویر از هوشنگ بهداروند با شما همراه هستیم. گُلی در کویر   تنها خدا می داند که پیرمرد بدبخت چقدر از دیدن چوپان در آن بیابان برهوت خوشحال شد. لب هایش از تشنگی پوست انداخته بود. کامش از کام بیابان خشک تر نشان می … ادامه مطلب

داستان کوتاه اشک تابوت از هوشنگ بهداروند

با سلام خمت کاربران همراه با 8a8.ir. امروز با داستان کوتاه تابوت اشک از هوشنگ بهداروند با شما همراه هستیم.   تابوت اشک هنوز نجار پیر ضربه ی اول رانزده بود، که صدای آه وناله درخت بلند شد و با صدای دردآلود گفت:رحم کن، تو را به خدا دست نگه دار نجار گفت: مجبورم. درخت بلند … ادامه مطلب