داستان کوتاه گُلی در کویر از هوشنگ بهداروند
با سلام خمت کاربران همراه با 8a8.ir. امروز با داستان گُلی در کویر از هوشنگ بهداروند با شما همراه هستیم. گُلی در کویر تنها خدا می داند که پیرمرد بدبخت چقدر از دیدن چوپان در آن بیابان برهوت خوشحال شد. لب هایش از تشنگی پوست انداخته بود. کامش از کام بیابان خشک تر نشان می … ادامه مطلب