غزل حسرت پرواز از هوشنگ بهداروند

با سلام خدمت کاربران سایت هشت آ هشت ، امروز با شما با غزل حسرت پرواز از هوشنگ بهداروند همراه هستیم. حسرت پرواز بس است، خسته شدم از شکسته بودن ها به تنگ آمدم از حجم خسته بودن ها چقدر حسرت پرواز را به سینه کشم چه عایدم شد از این دست بسته بودن ها … ادامه مطلب

غزل غریب آشنا از هوشنگ بهداروند

غزل غریب باز دوره می کنم روزگار خویش را شرح دانه دانۀ کار و بار خویش را گرچه خسته ام ولی، باز هم به خاطرت می کشم به سینه من انتظار خویش را جان آینه قسم چند وقت می شود تلخ کرده ام به خود روزگار خویش را لحظه لحظه بی شما چون مسیح بی … ادامه مطلب