داستانک تنهایی آدم ها از هوشنگ بهداروند

داستانک تنهایی آدم ها از هوشنگ بهداروند تنهایی آدم ها دخترک از معلم پرسید: تنهایی آدم ها از کجا شروع میشه؟ معلم گفت: از قبر. دانش آموز با خنده گفت: دنیا چه قبرستان بزرگیه.   منبع: کتاب مترسک مین     داستانک تنهایی آدم ها از هوشنگ بهداروند

داستانک بهانۀ شکلات از هوشنگ بهداروند

امروز با شما کاربران سایت 8a8.ir هستیم با داستانک بهانۀ شکلات از هوشنگ بهداروند   بهانۀ شکلات مرد با پالتوی دراز و کلاه شاپو با تلفن همراهش آهسته گفت: سریع شکلات پیچش کنید. کمی آن طرف تر، پسرک همراه پدرش، بهانۀ شکلات گرفت.   منبع:کتاب مترسک مین / هوشنگ بهداروند

داستانک خیال خمپاره از هوشنگ بهداروند

امروز با شما کاربران سایت 8a8.ir هستیم با داستانک خیال خمپاره از هوشنگ بهداروند   خیال خمپاره پدر، در کوچه به خِیال خمپاره با سوت بچه ها، بر زمین خوابید، ما زخمی شدیم منبع: کتاب مترسک مین / هوشنگ بهداروند

داستانک واکس مجانی از هوشنگ بهداروند

امروز با شما کاربران سایت 8a8.ir هستیم با داستانک واکس مجانی از هوشنگ بهداروند واکس مجانی دخترک از اینکه بر عکس دفعات قبل ، از پدرش یک لنگه پوتین برای واکس زدن گرفته بود اما می خواست با زرنگی، پول واکس یک جفت پوتین را از او بگیرد خوشحال بود. حالا سال ها از این موضوع … ادامه مطلب

داستانک حنای شهادت از هوشنگ بهداروند

امروز با شما کاربران سایت 8a8.ir هستیم با داستانک حنای شهادت از هوشنگ بهداروند حنای شهادت مادر می خواست این بار، با باقیماندۀ ظرف حنای خشک نشدۀ چند روز قبل دامادیت که کم روییت، اجازه نداده بود به دست هایت بگذارند دوباره دست هایت را حنا ببندد، اما تو چون سرورت ابوالفضل العباس (ع) بی دست … ادامه مطلب