داستان اخلاقی (حج مقبول)

داستان اخلاقی (حج مقبول) شخصی به نام عبدالجبار مستوفی به حج می‌رفت. او هزار دینار زر همراه خود داشت. روزی از کوچه‌ای در کوفه رد می‌شد که اتفاقاً به خرابه‌ای رسید. زنی را دید که در آن جا جست و جو می‌کرد و دنبال چیزی بود. ناگاه در گوشه‌ای مرغ مرده‌ای را دید، آن را […]

خداوند همواره ناظر اعمال ماست…

خداوند همواره ناظر اعمال ماست… فقیری پسری کم سن و سال داشت. روزی به او گفت: با هم برویم از میوه های درخت فلان باغ دزدی کنیم. پسر اطاعت کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با این که پسر میدانست که این کار زشت و ناپسند است ولی نمی خواست با پدرش مخالفت […]

نماز با طمأنینه در سرمایی که اشک چشم یخ می‌زد

نماز با طمأنینه در سرمایی که اشک چشم یخ می‌زد مرحوم راشد نقل می‌کند: اواسط زمستان بود که هیزم ما تمام شد. پدرم عازم کاریزک گشت تا هیزم بیاورد، مرا نیز با خود برد.یک ساعت مانده به اذان صبح از کاریزک برای رفتن به تربت به راه افتادیم، زیرا اگر می‌ماندیم تا آفتاب برآید، یخ […]

داستان اخلاقی (ادب برآوردن حاجت مؤمن)

داستان اخلاقی (ادب برآوردن حاجت مؤمن) مردی انصاری نزد امام حسین (علیه السلام) آمد و خواست تا حاجت خود را مطرح کند. امام فرمود ای برادر انصاری، آبروی خود را از خواریِ درخواست کردن نگاه دار و حاجتت را در برگه ای بنویس که من در این باره کاری می کنم که اگر خدا بخواهد […]

ناله ی شیطان از 7 عمل امت پیامبر (ص)

ناله ی شیطان از 7 عمل امت پیامبر (ص) روزی پیامبر در مسجدالحرام شیطان را رنگ پریده و زار دید . پیامبر پرسید که چرا این قدر رنگ پریده و رنجور هستی ؟ شیطان گفت : چند خصلت در امت تو مرا به جان آورده است و نمی توانم این خلق و خوی را از […]

داستان اخلاقی (شاهزاده تيره بخت)

داستان اخلاقی (شاهزاده تيره بخت) حال افتادگان در چاه محبت دنیا و غرق شدگان در تاریکى شهوات ، مانند حال آن پادشاه زاده اى است که پدرش در مقام داماد شدن او برآمد. پرى چهره اى کم نظیر را از خاندانى شریف و نجیب به عقد او درآورد. چون وسایل عروسى آماده شد، خواص و […]

داستان اخلاقی (به امید کرم)

داستان اخلاقی (به امید کرم) جوانى از کویى مى گذشت.صیدى را بر شاخه درختى دید. تیرى انداخت تا آن را شکار کند، ولى تیر به قلب فرزند صاحب باغ نشست و او را کشت. عده اى را در اطراف باغ دستگیر کردند. جوان تیرانداز وارد معرکه شد و گفت چه خبر است؟ گفتند این جوان […]

داستان اخلاقی (پاداش عبادت شبانه در بستر بیماری)

داستان اخلاقی (پاداش عبادت شبانه در بستر بیماری) روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به طرف آسمان نگاه می کرد، تبسمی نمود. شخصی به حضرت گفت: یا رسول الله ما دیدیم به سوی آسمان نگاه کردی و لبخندی بر لبانت نقش بست، علت آن چه بود؟ رسول خدا فرمود: آری! به آسمان نگاه […]

داستان اخلاقی (مبارزه در وجود انسان)

داستان اخلاقی (مبارزه در وجود انسان) سرخپوست پیری برای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت : در وجود هر انسان، همیشه مبارزه ایی وجود دارد مانند ، مبارزه ی دو گرگ! که یکی از گرگها سمبل بدیها مثل، حسد ، غرور ، شهوت ، تکبر ، وخود خواهی و دیگری سمبل مهربانی، عشق ، امید، […]

داستان اخلاقی (کلید نجات)

داستان اخلاقی (کلید نجات) مردی خدمت حضرت رسول (ص ) آمد و عرض کرد مرا راهنمائی کن به نافعترین کارها حضرت فرمود: اصدق و لا تکذب و اذنب من المعاصی ما شئت؛ راستگوئی را پیشه کن و از دروغ بپرهیز هر گناه دیگری می خواهی انجام ده ، از این سخن مرد در شگفت شد […]