داستان اخلاقی (پرهیز از رشوه)
امام علی علیه السلام می گوید: کسی نیمه شب ظرفی سرپوشیده از حلوای لذیذ، در
خانه ما آورد امّا من از این حلوا متنفر شدم، گویا با آب دهان مار یا استفراغ آن خمیر کرده
بودند.به او گفتم: هدیه است یا زکات و یا صدقه می باشد؟ که این دو بر ما حرام است؟
گفت: نه زکات است و نه صدقه بلکه هدیه می باشد.
گفتم: زنان فرزند مرده برتو بگریند، آیا از راه دین خدا می خواهی مرا فریب دهی؟ یا
دستگاه ادراکت به هم ریخته است یا دیوانه شده ای و یا هذیان می گویی؟
به خدا قسم اگر اقلیم های هفتگانه را با آنچه در زیر آسمان ها است به من بدهند که
خداوند را با گرفتن پوست جویی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم چنین نخواهم کرد و
دنیای شما نزد من از برگ جویده ای که در دهان ملخی باشد بی ارزشتر است.
علی را با نعمت های تمام شدنی و لذت های موقتی دنیا چه کار است؟ از خوابیدن عقل
و لغزش های زشت به خدا پناه می بریم و از او کمک می خواهیم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:
الرَّاشِی وَ الْمُرْتَشی فِی الْنَّارِ.
رشوه دهنده و رشوه گیرنده هر دو در آتش جهنمند.
منبع: قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری ، ص 85
داستان اخلاقی (پرهیز از رشوه)