داستان اخلاقی (صله ارحام)

پربازدیدترین این هفته:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

داستان اخلاقی (صله ارحام)

 

«سالمه» کنیز امام صادق علیه السلام گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودم که

وفات او فرا رسید، بیهوش شد و به هوش آمد و گفت: به عموزاده اش

(حسن بن علی بن علی بن الحسین) هفتاد دینار بدهید و به دیگری هم این مقدار بدهید

و به شخص دیگری هم این مقدار بدهید.

عرض کردم: آیا به کسی (عموزاده امام علیه السلام) دستور پرداخت درهم می کنید که

با کارد به شما حمله کرد و می خواست شما را بکشد؟

امام علیه السلام فرمود: نمی خواهی من از کسانی باشم که خداوند درباره آن ها

فرمود:

وَالَّذینَ یصِلُونَ ما اَمَرَ اللَّهُ بِهِ اَنْ یوصَلَ وَ یخْشَونَ رَبَّهُم وَ یخافُونَ سُوءَ الحِسابِ.

و آن ها که روابطی را که خداوند به آن ها دستور داده است برقرار می کنند و از

پروردگارشان می ترسند و از بدی حساب در قیامت بیمناکند

منبع:سورۀ رعد، آیه 21

آری ای سالمه! خداوند بهشت را آفرید و آن را پاکیزه و خوشبو نمود و بوی خوش آن از

فاصله دو هزار سال استشمام می‌شود، امّا بوی آن را عاق والدین و کسی که قطع رحم

کرده است، استشمام نمی کند.

منبع:بحارالانوار، ج 74 ، ص 96

منبع: قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری ، ص 53

 

داستان اخلاقی (صله ارحام)

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *