با سلام خدمت کاربران عزیز هشت آ هشت ،امروز با غزل پنجره ای از حضور از هوشنگ بهداروند با شما همراه خواهیم بود.
پنجره ای از حضور
نُت خیال تو من را به شور می خواند
مرا به پنجره ای از حضور می خواند
درون کوچۀ احساس من، چو رهگذری
ترانه ها به هوای عبور می خواند
نُت خیال تو در این هزارۀ تاریک
برایم از غزل و آب و نور می خواند
نگاه پاک اهورائیت، مرا دائم
شبیه وحی به موسی (ع) به طور می خواند
دل تو دفتر بدخط سرگذشت مرا
عجیب مانده ام، آخر، چه جور می خواند
تو کیستی که درونم به کار پر زدنی
دلم چه نام تو را پر غرور می خواند
شاعر:هوشنگ بهداروند