این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو
امروز با شما کاربران عزیز سایت 8a8.ir هستیم با شعری زیبا
از حسین منزوی با عنوان این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو
این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو
قصد جان می کند این عید و بهارم بی تو
این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو
گیرم این باغ ، گُلاگُل بشکوفد رنگین
به چه کار آیدم ای گل ! به چه کارم بی تو ؟
با تو ترسم به جنونم بکشد کار ، ای یار
من که در عشق چنین شیفته وارم بی تو
به گل روی تواش در بگشایم ورنه
نکند رخنه بهاری به حصارم بی تو
گیرم از هیمه زمرد به نفس رویانده است
بازهم باز بهارش نشمارم بی تو
با غمت صبر سپردم به قراری که اگر
هم به دادم نرسی ، جان بسپارم بی تو
بی بهار است مرا شعر بهاری ،آری
نه همیه نقش گل و مرغ نیارم بی تو
دل تنگم نگذارد که به الهام لبت
غنچه ای نیز به دفتر بنگارم بی تو
شاعر:حسین منزوی
این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو