غزل در انتظار بوسِ باران از هوشنگ بهداروند
در انتظار بوسِ باران
از سایۀ خود هم گریزان می شوم هر شب
وقتی که با یاد تو مهمان می شوم هر شب
در خلوت تنهایی خود پوست می ریزم
در لاک خود آهسته،پنهان می شوم هر شب
مانند گلدان کنار پنجره دائم
در انتظار،بوسِ باران می شوم هر شب
تنها بدون هیچ کس، حتی بدون نور
بر شاخۀ میزم غزلخوان می شوم هر شب
گفتی من و تو فصل آبان واژه مائیم
چشم انتظار فصل آبان می شوم هر شب
شاعر:هوشنگ بهداروند