داستان اخلاقی (گفتگوی ابلیس و فرعون)

پربازدیدترین این هفته:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

داستان اخلاقی (گفتگوی ابلیس و فرعون)

فرعون از شاهان یاغی و ستمگر مصر بود و ادعای پروردگاری می‌کرد، روزی ابلیس نزد

فرعون آمد، فرعون خوشه‌ای انگور در دست داشت و آن را می‌خورد، به فرعون گفت:

آیا کسی می‌تواند دانه های این خوشه انگور را به مروارید شاداب تبدیل کند؟

فرعون پاسخ داد: نه

ابلیس از روی سحر و جادو، آن خوشه را به مروارید شاداب تبدیل نمود. فرعون شگفت زده

شد و با تعجب گفت:«اگر استاد مردی در جهان وجود دارد، او تو هستی!»

ابلیس سیلی محکمی بر گردن فرعود زد و گفت: «مرا با این استادی، به بندگی درگاه

خدا نپذیرفتند، بنابراین تو با این حماقت و نادانی چرا ادعای پروردگاری می کنی؟!»

منبع:جوامع الحکایات محمد عوفی، صفحه 26

 

 

داستان اخلاقی (گفتگوی ابلیس و فرعون)

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *