داستان اخلاقی (همدردی با نیازمندان)
یکی از مقلدین شیخ انصاری که از تجار و ارادتمندان او بود به خدمت شیخ رسید و بعد از
بوسیدن دست او یک عبای گران قیمت زمستانی که در نوع خود از جهت جنس ورنگ از
ارزش زیادی برخوردار بود به رسم هدیه بر دوش وی انداخت.
روز بعد که برای نماز جماعت به امامت شیخ انصاری به محضر او آمد ، مشاهده کرد همان
عبای ساده ی قبلی بر دوش اوست که با مقام بزرگ زعامت وی سازگاری ندارد. از عبایی
که هدیه کرده بود سوال کرد .
شیخ فرمود: آن را فروختم و از پول آن چندین عبا تهیه کردم.
گفته اند شیخ دوازده عبای زمستانی تهیه کرده و به مستحقین که عبای زمستانی
نداشتند داد.تاجر گفت:مولای من! آن عبا برای شما بود و برای شخص شما آورده بودم که
از آن استفاده کنید،نه اینکه آن را بفروشید و با پول آن ،عبا های متعددی تهیه کنید و به
مستحقین بدهید.
شیخ فرمود:دلم راضی نمی شود که خود چنین عبایی بپوشم و دیگران از یک عبای ساده
زمستانی محروم باشند.
امام علی (علیه السلام) لباسی را خریداری کرد که خوشایند او قرار گرفت، پس آن را در
راه خدا صدقه داد و فرمود:شنیدم رسول خدا (ص)فرمود:کسی که دیگری را بر خود
برگزیند خداوند در روز قیامت بهشت را برای او بر می گزیند.
منبع:تفسیر نورالثقلین، ج5 ، ص 285
منبع: قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری
داستان اخلاقی (همدردی با نیازمندان)