داستان اخلاقی (ترس از خدا)
مردی بنام ابن صمه در بیشتر اوقات شبانه روز به محاسبه نفس خود می پرداخت. روزی
ایام گذشته عمر خود را محاسبه کرد و دید شصت سال از عمرش گذشته است. روزهای
شصت سال را حساب کرد که بیش از 21000 روز می شود. آن گاه گفت: وای بر من! اگر
روزی یک گناه بیشتر نکرده باشم در این صورت خدا را با بیش از 21000 گناه ملاقات
خواهم کرد. این را گفت و بیهوش بر زمین افتاد و در همان حالت جان سپرد.
محاسبه نفس به این است که انسان ببیند آیا حقوق الهی و مردمی را ادا کرده است،
حقی را از کسی تضییع نکرده است، به وظیفه خود در برابر برادران و خواهران دینی عمل
کرده است یا نه؟ روز خود را چگونه به شب و شب خود را چگونه به روز رسانده است. اگر
موفق بوده است حمد خدا گوید و گرنه استغفار کند و تصمیم بر اصلاح خود گیرد.
منبع: قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری
داستان اخلاقی (ترس از خدا)