داستان اخلاقی بسیار زیبا در مورد مشکلات
دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند. یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و ماهری
بود اما دیگری ماهیگیری نمی دانست. هر بار که مرد با تجربه یک ماهی بزرگ می گرفت،
آنرا در ظرف یخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند، اما دیگری به
محض گرفتن یک ماهی بزرگ آنرا به دریا پرتاب می کرد. ماهیگیر با تجربه از اینکه می دید
آن مرد چگونه ماهی را از دست می دهد بسیار متعجب بود .
لذا پس از مدتی از او پرسید چرا ماهی هاي به این بزرگی را به دریا پرت می کنی ؟مرد
جواب داد:
آخر تابه من کوچک است!
گاهی ما نیز همانند همان مرد ، شانس های بزرگ، شغل های بزرگ، رویاهای بزرگ و
فرصت های بزرگی را که خداوند به ما ارزانی می دارد را قبول نمی کنیم. چون ایمانمان
کم است. با اعتماد به نفس کامل از آنچه خداوند بر سر راهت قرار می دهد استفاده کن.
به یاد داشته باش:به خدایت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است، به مشکلاتت بگو که
چقدر خدایت بزرگ است .
داستان اخلاقی بسیار زیبا در مورد مشکلات