داستان اخلاقی (برگه امتحان)
یک استاد دانشگاه میگفت: یک بار داشتم برگههای امتحان را تصحیح میکردم. به
رگهای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که
بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگهها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا
میکنم. تصحیح کردم و 17/5 گرفت. احساس کردم زیاد است.
کمتر پیش میآید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم 15 گرفت. برگهها
تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم
کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم.
اغلب ما نسبت به دیگران سخت گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقتها اگر
خودمان را تصحيح كنيم ميبينيم به آن خوبى كه فكر ميكنيم، نیستیم.
داستان اخلاقی (برگه امتحان)