استوری تلینگ و تعریف داستان برند چیست؟
من موقعیت های گوناگونی را تجربه کرده ام که افراد سعی بر فروش از طریق بیان واقعیتها و ارقام می کنند، در حالی که بیان یک داستان این کار را برای آنها خواهد کرد.
چیز جالب درباره افراد این است که آنها داستان خوب را دوست دارند و افراد اندکی وجود
دارند که علاقمند به واقعیات و آمار اصلی شرکت می باشند.
باید برای همه روشن باشد که داستان ها اغلب بهتر از تبلیغات فروش مستقیم عمل می کند. برای مثال یک روزنامه را به خاطر بیاورید. چه تعدادی از افراد روزنامه را برای تبلیغات میخرند؟ بسیار اندک. اگر شما در بازار بدنبال خدمت یا کالای خاصی هستید ممکن است روزنامه ای بخرید تا در مورد فروشندگان آن و یا دامنه قیمت آن مطلع شوید (شوگارز، ۲۰۰۹، ۱۶).
بسیاری از افراد روزنامه را برای مقالات آن می خرند. واژه «روزنامه» به معنی داستانهای خبری چاپ شده بر روی کاغذ می باشد .
اما بسیای از افراد قادر به تشخیص این موضوع نیستند و تلاش بر فروش از طریق چاپ تبلیغات خود می کنند مانند این که فردایی وجود ندارد.
حال قصد ما این نیست که بگوییم نفروشید.
واقعیت این است که روش های مختلفی برای انجام این کار وجود دارد.
بسیاری از افراد دوست ندارند که چیزی به آنها فروخته شود، بلکه آنها علاقه دارند که چیزهایی را بخرند. آیا تفاوت بین این دو را تشخیص می دهید؟ افراد در صورتی از شما خرید می کنند که یا به شما اعتماد کنند و یا بتوانید به آنها نشان دهید چگونه با استفاده از محصول شما سود خواهند کرد. اگر آنها به شما اعتماد نداشته باشند و یا اگر تردیدی در مورد منافع واقعی کالا یا خدمت داشته باشند، از شما خرید نخواهند کرد.
مثال
اجازه دهید مثالی را بیان کنیم. مثال ها معمولا روشی آسان، برای بیان آنچه که افراد می خواهند بگویند است.
تصور کنید پیراهنی می فروشید که در مقایسه با محصول رقبا در بازار گران تر است.
حال اگر یک تبلیغ ساده با تاکید بر محصول و قیمت انجام دهید، غیر ممکن است که فروش زیادی داشته باشید. شما می توانید هفت دلیل برای مرغوب بودن پیراهن های خود را بیان کنید. اما روش دیگری نیز برای تبلیغ کار شما وجود دارد که هنوز می تواند تاثیر بهتری داشته باشد. داستانی در مورد فرایند تولید محصول را برای مشتریان بیان کنید. دلیل هر گونه گرانی محصول خود را حتی اگر یک سنت باشد برای مشتریان خود بیان کنید. شاید عبارتی شبیه این بنویسید:
چرا تقریبا دوخت هر کدام از این پیراهن ها یک سال طول می کشد؟
پدرم کسب و کار دوخت پیراهن را از پدرش به ارث برد و او نیز از پدر خود این تجارت را به ارث برده بود. ما هرگز پیراهن های زیادی در سالهای گذشته تولید نکردیم زیرا باید با دست دوخته می شد. اما با پیشرفت تکنولوژی، کار دوخت آسان شد. ماشین از افراد پیشی گرفت و بهره وری به شکل ناباورانه ای افزایش یافت. چرا که یک ماشین جدید امروزی در نصف روز بیش از یک کارخانه در ۵۰ سال قبل تولید می کند.
بله همه چیز کاملا تغییر یافته است. اما نه در کارخانه پدر من.
ماجرای جالب
ببینید، پدر بزرگ من علاقه ای به ماشین آلات نو ظهور نداشت. او معتقد نبود که ماشین به دقت یک انسان می تواند بدوزد. بعلاوه او می گفت هر قسمتی از لباس به دوخت خاصی نیاز دارد.
من هم نهایتا مجبورم قبول کنم که حق با اوست. من نمی توانم خودم را بیش از این قانع کنم که لباس های ماشینی کیفیتی برابر با لباس های دست دوز کارخانه ما دارد. بنابراین ما هنوز تنها ۷۵۰ لباس در یک سال تولید می کنیم. اما هر کدام از آنها ۲ سال گارانتی دوخت و پارچه دارند».
می بینید که چگونه این تبلیغ گزارشی از پشت صحنه پیراهن های دوخته شده را بیان می کند و این که چرا آنها کمی بیشتر قیمت دارند؟ تصور کنید اگر بقیه تبلیغ با بیان مقدار پارچه کتان استفاده شده در لباس و چگونگی استفاده از مرغوب ترین پارچه و این که چگونه مدتها زمان می برد تا مواد لازم لباس آماده شود و یا چگونه خرید پوشاک ارزان تر می تواند هزینه بیشتری را بر خریدار تحمیل کند ادامه یابد.
حال انجام یک تبلیغ که بگوید کیفیت پیراهن بهتر است و به این دلیل کمی گران تر هستند به حد کافی آسان خواهد بود. با وجود این که این تبلیغ ظاهر ماهرانه ای مانند بسیاری از تبلیغات دیگر را ندارد ولی زیبایی و صداقت خود را دارد. همچنین خواندن آن آسان است. بهتر از همه این است که در هیچ مرحله ای تلاش برای فروش انجام نمی شود. این تبلیغ بدون چرب زبانی زیاد پیام فروش را می رساند.
تبلیغ همچنین با صحبت درباره مشکلات معمول، که بیشتر افراد در تجربیات زندگی روزمره دارند شروع می شود. با این شروع، تبلیغ رابطه و اعتماد ایجاد خواهد کرد. یعنی صحبت درباره تجربیاتی که با خواننده ارتباط می یابد (شوگارز، ۲۰۰۹، ۱۹).
داستان جالب شما چیست؟
خیلی مهم نیست که داستان سرایی زیادی درباره آنچه انجام می دهید، کنید. تنها باید در داستان خود به نکته ای اشاره ای بکنید. شما باید چیزی را با خواننده در میان بگذارید. بدین سان که آنها تا زمان پایان داستان متوقف نشوند و آن را تا انتها بخوانند.
تنها یک داستان خوب این کار را می تواند انجام دهد. چنین تبلیغی شما را وادار به خواندن ادامه مطلب می کند و تصویری احساسی ایجاد می کند که شما را از جایی که هستید دور کرده به
جایی که اتفاق می افتد می رساند. در حالی که همه چیز را رها کرده و به خود داستان مجذوب
شده اید، داستان باید بگوید که چه چیزی باید بیاموزید.
تصویری که می سازید باید به خواننده نشان دهد که زندگی آنها در صورت عمل به پیشنهاد شما چگونه خواهد شد. آنها باید درک کنند که با استفاده از محصول شما زندگی آنها بهتر خواهد شد و یا استفاده از محصول یا خدمت شما مشکل آنها را حل خواهد کرد.
هر کسب و کاری داستانی برای گفتن دارد و شما تنها نیاز به گفتن آن دارید