داستان اخلاقی (فریاد شیطان)

پربازدیدترین این هفته:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

داستان اخلاقی (فریاد شیطان)

روزى شيطان در گوشه مسجد الحرام ايستاده بود. حضرت رسول صلى الله عليه و آله هم

سرگرم طواف خانه كعبه بودند. وقتى آن حضرت از طواف فارغ شد، ديد ابليس ضعيف و

نزار و رنگ پريده، كنارى ايستاده است، فرمود: تو را چه مى شود كه چنين ضعيف و

رنجورى ؟!

گفت : از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم . فرمود: مگر امت من با تو چه كرده

اند؟

گفت : يا رسول الله ! چند خصلت نيكو در ايشان است، من هر چه تلاش مى كنم اين

خوى را از ايشان بگیرم نمى توانم. فرمود: آن خصلت ها كه تو را ناراحت كرده كدام اند؟

گفت:

اول اين كه هرگاه به يكديگر مى رسند سلام مى كنند و سلام يكى از نامهاى خداوند

است. پس هر كه سلام كند حق تعالى او را از هر بلا و رنجى دور مى كند و هر كه جواب

سلام دهد، خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او مى گرداند.

دوم اين كه وقتى با هم ملاقات كنند به هم دست مى دهند و آن را چندان ثواب است كه

هنوز دست از يكديگر برنداشته حق تعالى هر دو را رحمت مى كند.

منبع: اصول کافی، ج 2، باب 78

سوم، وقت غذا خوردن و شروع كارها “بسم الله” مى گويند و مرا از خوردن آن طعام و

شركت در آن دور مى كنند.

چهارم، هر وقت سخن مى گويند: “ان شاءالله” بر زبان مى آورند و به قضاى خداوند راضى

مى شوند و من نمى توانم كار آنها را از هم بپاشم، آنان رنج و رحمت مرا ضايع مى كنند.

پنجم، از صبح تا شام تلاش مى كنم تا اينان را به معصيت بكشانم. باز چون شام مى

شود، توبه مى كنند و زحمات مرا از بين مى برند و خداوند به اين وسيله گناهان آنان را

مى آمرزد.

ششم، از همه اينها مهمتر اين است كه وقتى نام تو را مى شنوند با صداى بلند

“صلوات”مى فرستند و من چون ثواب صلوات را مى دانم، از ناراحتى فرار مى كنم؛ زيرا

طاقت ديدن ثواب آن را ندارم

هفتم ؛ ايشان وقتى اهل بيت تو را مى بينند، به ايشان مهر مى ورزند و اين بهترين اعمال

است…

منبع: انوارالمجالس، صفحه 40

 

 

داستان اخلاقی (فریاد شیطان)

 

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *