داستان اخلاقی (بزرگواری)

پربازدیدترین این هفته:

اشتراک گذاری این مطلب:

داستان اخلاقی (بزرگواری)

روزی نامه ای از سوی شخصی به دست خواجه نصیر الدین طوسی که از علما و بزرگان

اسلام است رسید. از جمله مطالبی که در آن نامه بود این خطاب بسیار زشت بود : ای

سگ و فرزند سگ.

خواجه هم در جواب او چنین نوشت:

این که مرا سگ خوانده ای صحیح نیست؛ زیرا سگ با چهار دست و پا راه می رود و ناخن

های دراز دارد اما من راست قامت هستم و بر روی دو پا راه می روم، بدنم بدون مو است

و ناخن هایم پهن است، سخن می گویم و می خندم و این ویژگی ها غیر از صفاتی است

که تو به من نسبت دادی و مربوط به سگ می شود و بقیه نامه او را با کمال متانت و

بزرگواری و به دور از هر گونه سخن تند پاسخ داد.

(سفینه البحار ، ج۱، ص ۴۲۲)

منبع:قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری

 

 

داستان اخلاقی (بزرگواری)

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *