idle – بیکار – تنبل – ول گشتن – هدر دادن
do not deceive yourself into thinking that these are just idle rumors
خودت را با این افکار فریب نده که اینها فقط شایعاتی بی فایده هستند
idol – بت – صنم – معشوق – محبوب
this small metal idol illustrates the art of ancient rome
این بت فلزی کوچک هنر روم باستان را نشان می دهد
jest – شوخی – مزاح – جوک – دست انداختن
do not jest about matters of morality
در مورد مسائل اخلاقی شوخی نکنید
patriotic – وطن پرست – وطن دوست – میهن پرست
it is patriotic to accept your responsibilities to your country
پذیرش مسئولیت های شما در برابر کشورتان نشانه میهن پرستی است
dispute – مقابله کردن – مبارزه کردن – بحث – مشاجره
many occupants of the building were attracted by the noisy dispute
بسیاری از ساکنان ساختمان جذب بحث پر سر و صدایی شدند
valor – شجاعت – دلاوری – تهور
no one will dispute the valor of washington’s men at valley forge
هیچ کس نمی تواند به شجاعت مردان واشنگتنی در دره ی فورج شک کند
lunatic – دیوانه – مجنون بیمار روانی
my roommate has some lunatic ideas about changing the world
هم اتاقی من در مورد تغییر جهان ایده های احمقانه ای دارد
vein – حالت – وضع – رگ – سیاهرگ
A vein of lunacy seemed to run in the family
به نظر می رسد رگ حماقت در آن خانواده جریان داشت
uneventful – بی هیجان – بدون حادثه – یکنواخت
our annual class outing proved quite uneventful
گردش دسته جمعی سالانه ی کلاسمان کاملا یکنواخت بود
fertile – حاصلخیز – نطفه دار – پر بار – بارور
chicks hatch from fertile eggs
جوجه ها از تخم های بارور بیرون می آیند
refer – محول کردن به – اشاره کردن – ارجاع کردن
let us refer the dispute to the dean
بیایید مشاجره را به رئیس دانشکده ارجاع دهیم
distress – رنج – درد – اندوه – غم – مایه عذاب
the family was in great distress over the accident that maimed kenny
خانواده از حادثه ای که کنی را معلول کرد در اندوه شدید فرو رفت
diminish – کاهش دادن – کاهش یافتن – ضعیف شدن – تحلیل رفتن
the excessive heat diminished as the sun went down
هنگامیکه خورشید غروب کرد گرما بیش از حد کاهش یافت
maximum – حداکثر – بیشترین – بیشترین حد
chris acknowledged that the maximum he had ever walked in one day was fifteen miles
کریس اذعان کرد که بیشترین مقداری که تا بحال ظرف یک روز پیاده روی کرده است پانزده مایل بوده است
flee – فرار کردن – گریختن
the fleeing outlaws were pursued by the police
یاغیان فراری توسط پلیس تعقیب شدند
vulnerable – آسیب پذیر – حساس – ضعیف – شکننده
achilles was vulnerable only in his heel
آشیل فقط از ناحیه ی پاشنه اش آسیب پذیر بود
signify – دلالت داشتن بر – نشان دادن -دال بر چیزی بودن
A gift of such value signifies more than a casual relationship
چنین هدیه ی ارزشمندی بیش از یک رابطه ی سطحی را نشان می دهد
mythology – اسطوره شناسی – اساطیر – کتاب اسطوره ها
the story of proserpina and ceres explaining the seasons is typical of greek mythology
داستان پروسرپینا و سریز که فصول را توضیح می دهد نمونه ای از یک اسطوره ی یونانی است
colleague – همکار – هم قطار
the captain gave credit for the victory to his valiant colleagues
ناخدا پیروزی را به همکاران دلیرش نسبت داد
torment – عذاب دادن – رنج دادن – درد – رنج – شکنجه
persistent headaches tormented him
سردردها مداوم او را شکنجه می داد
provide – تامین کردن – فراهم کردن – شرط کردن – قید کردن
hal said he would bring the ball provided he would be allowed to pitch
هال گفت توپ را می آورد مشروط بر اینکه به او اجازه ی پرتاب داده شود
loyalty – وفا داری
the monarch referred to his knights’ loyalty with pride
پادشاه با افتخار به وفاداری شوالیه هایش اشاره نمود
volunteer – داوطلب – داوطلبانه – کمک کردن – ارزانی کردن
the draft has been abolished and replaced by a volunteer army
احضار به سربازی منسوخ و توسط سپاهی داوطلب جایگزین شده است
prejudice – تبعیض – پیش داوری – لطمه زدن
the witness’s weird behavior prejudiced nancy’s case
رفتار عجیب شاهد باعث تبعیض در پرونده ی نانسی شد
shrill – تیز – شدید – یکریز – گوش خراش
A shrill torrent of insults poured from the mouth of the shrieking woman
از دهان زنی که جیغ می کشید سیلی از اهانت بیرون ریخت
jolly – شاد – خوشحال – شنگول – خوب – عالی
are you aware that a red-suited gentleman with a jolly twinkle in his eyes is stuck in the chimney ?
آیا مطلع هستی آقایی که کت و شلوار قرمز به تن داشت و برق شادی در چشماش بود سیگاری شده است ؟
witty – بذله گو – خوشمزه – شوخ طبع
fay is too slow to appreciate such witty remarks
فی در درک چنین اظهارات شوخ طبعانه ای بسیار کند است
hinder – مانع شدن – مزاحم شدن – جلوی چیزی را گرفتن
deep mud hindered travel in urban centers
گل و لای عمیق مانع از سفر به مراکز شهری شد
lecture – سخنرانی – نطق – کنفرانس – سرزنش
rarely have i heard a lecture with such clear illustrations
بندرت یک سخنرانی را با چنین توضیحات واضحی شنیده ام
abuse – سو استفاده کردن از – بد به کار بردن – بد رفتاری
those who abuse the privileges of the honor system will be penalized
آنان که از مزایای سامانه ی افتخار سوء استفاده می کنند مجازات خواهند شد
mumble – زیر لب حرف زدن – زیر لب زمزمه کردن – من و من کردن
ricky mumbled his awkward apology
ریکی عذر خواهی نامناسب خود را زیر لب زمزمه کرد
mute – ساکت – آرام – خاموش – لال – گنگ
the usually defiant child stood mute before the principal
کودک معمولا نافرمان در مقابل مدیر ساکت ایستاد
wad – گلوله – توپ – بسته – دسته
to decrease the effects of the pressure , the diver put wads of cotton in his ears
غواص برای کاهش اثرات فشار توده ای کوچکی از پنبه را در گوشهایش قرار داد
retain – حفظ کردن – نگه داشتن – اجیر کردن – به خاطر سپردن
like the majority of people , i can retain the tune but not the words of a song
مثل اکثر مردم آهنگ ترانه را می توانم به خاطر بسپارم ولی نه کلمات آنرا
candidate – کاندیدا – نامزد – داوطلب
each candidate for mayor seemed confident he would be victorious
هر یک از نامزدهای پست شهرداری مطمئن بنظر می رسیدند که پیروز هستند
precede – مقدم بودن – جلوتر واقع شدن – قبل از – پیش از
A prominent speaker preceded the ceremony of the granting of the diplomas
سخنران برجسته ای پیش از مراسم اعطاء مدارک تحصیلی نطقی ایراد کرد
adolescent – نوجوان – جوان
our annual rock festival attracts thousands of adolescents
جشنواره سالانه ی موسیقی راک هزاران نوجوان را جذب می کند
coeducational – مختلط – دخترانه و پسرانه
there has been a massive shift to coeducational schools
دگرگونی عظیمی در مدارس مختلط به وجود آمده است
radical – اساسی – بنیادی – ریشه ای – افراطی – تندرو
the tendency to be vicious and cruel is a radical fault
گرایش به تبهکاری و ظلم نقیصه ای بنیادی است
spontaneous – خود به خود – ناخودآگاه – خود جوش – طبیعی – ذاتی
the vast crowd burst into spontaneous cheering at the skillful play
جمعیت انبوه به خاطر نمایش ماهرانه ناخودآگاه فریاد شادی سر داد
skim – کف چیزی را گرفتن – چربی چیزی را گرفتن
this soup will be more nourishing if you skim off the fat
اگر چربی سوپ را جدا کنید مغذی تر می شود
vaccinate – واکس زدن به
numerous examples persist of people who have neglected to have their infants vaccinated
نمونه های زیادی از افرادی وجود دارند که در واکسینه کردن اطفال خود غفلت کرده اند
untidy – اقامتگاه مرد مجرد – بسیار نامرتب بودن
the bachelor’s quarters were most untidy
محل زندگی مرد مجرد بسیار نامرتب بود
utensil – ابزار – وسیله
several utensils were untidily tossed about the kitchen
چند تا از وسایل خانه به گونه ای نامنظم دور تا دور آشپزخانه پرتاب شده بودند
sensitive – حساس – زود رنج
the eye is sensitive to light
چشم به نور حساس است
temperate – معتدل – میانه رو – آرام – متین
the united states is mostly in the north temperate zone
اکثر ایالات متحده ی آمریکا در منطقه ی معتدل شمالی قرار دارد
vague – نا مشخص – مبهم – گنگ
joe’s position was vague because he wanted to remain neutral in the dispute
موضع جو نامشخص بود چون می خواست در مشاجره بیطرف باقی بماند
elevate – ارتقا دادن – ترفیع دادن – تعالی بخشیدن
the candidate spoke from an elevated platform
نامزد از تریبون مرتفع سخنرانی کرد
lottery – بخت آزمایی – لاتاری – قرعه کشی
the merit of a lottery is that everyone has an equal chance
خوبی قرعه کشی این است که همه شانس یکسانی دارند
finance – امور مالی – هزینه چیزی را پرداختن
the new employee boasted of his skill in finance
کارمند جدید به مهارتش در امور مالی می بالید
obtain – کسب کردن – به دست آوردن – گیر آوردن
because this is a coeducational school , different rules obtain here
چون این مدرسه مختلط است قوانین مختلفی در اینجا حاکم است
cinema – سینما – هنر سینما – صنعت سینما – فیلم سازی
censors have developed a rating system for the cinema
سانسورچی ها نظام درجه بندی را در سینما پدید آورده اند