هم در خبر دیوانه ام ، هم بی خبر دیوانه ام
هم در خبر دیوانه ام ، هم بی خبر دیوانه ام من که به تشخیص شما ، از هر نظر دیوانه ام طبق خبرها آخرین دیوانه در دیوانه ام دیگر خبرهای شما یک جو نمی ارزد که من هم در خبر دیوانه ام ، هم بی خبر دیوانه ام دیوانه در دیوانه ام خواندیدو خوشحالم […]
فاصله بین من و شهر شما یک وجب است
فاصله بین من و شهر شما یک وجب است گر چه هنگام سفر جاده ها جانکاه اند روی نقشه همه ی فاصله ها کوتاه اند فاصله بین من و شهر شما یک وجب است نقشه ها وقتی از این فاصله ها می کاهند من که از خود خبرم نیست چه قیدی دارم؟ «جمله های خبری» […]
خط های جهان جمله در اشغال تو باشد
خط های جهان جمله در اشغال تو باشد بگذار زمین زیر پر و بال تو باشد خورشید نماینده ی فعال تو باشد بگذار پس از این همه حرافی بی ربط خط های جهان جمله در اشغال تو باشد هر چند خداوند غزل را به بشر داد تا شعر برازنده ی امثال تو باشد اوضاع جهان […]
بر کدامین دوش بگذارم سهند عشق را از سعید بیابانکی
بر کدامین دوش بگذارم سهند عشق را از سعید بیابانکی در فغان آرید نای هفت بند عشق را تا بخوانیم شعر زیبا و بلند عشق را زرد کوه درد سنگین است روی شانه ام بر کدامین دوش بگذارم سهند عشق را مجمر جان مرا از داغ ها لبریز کن تا به رقصی گرم وادارم سپند […]
کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است از سعید بیابانکی
کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است از سعید بیابانکی به نام عشق که زیباترین سر آغاز است هنوز شیشه ی عطر غزل درش باز است جهان تمام شد و ماهپاره های زمین هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت که عشق حادثه ای خانمان بر […]
دو فصل است تقویم دلتنگی ام از سعید بیابانکی
دو فصل است تقویم دلتنگی ام از سعید بیابانکی خوشم با شمیم بهاری که نیست غباری که هست و سواری که نیست به دنبال این ردّ خون آمدم پی دانه های اناری که نیست مگردید بیهوده ای همرهان به دنبال آیینه داری که نیست به کف سنگ دارم ولی می دوم پی شیشه های قطاری […]
ای آسمان من که سراسر ستاره ای از سعید بیابانکی
ای آسمان من که سراسر ستاره ای از سعید بیابانکی ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت بر سینه می فشارمت، اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره ای تا صبح می شمارمت، اما ندارمت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می گذارمت، اما ندارمت می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت […]
تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد
تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد خیال می کنم این بغض ناگهان شعر است همین یقین فروخفته در گمان شعر است همین که اشک من و تو را درآورده است همین، همین دو سه تا تکه استخوان شعر است همین که می رود از دست شهر، دست به دست همین شقایق بی نام […]
تو از مساحت پیراهنم بزرگ تری از سعید بیابانکی
تو از مساحت پیراهنم بزرگ تری از سعید بیابانکی مگر چه ریخته ای در پیاله ی هوشم که عقل و دین شده چون قصه ها فراموشم تو از مساحت پیراهنم بزرگ تری ببین نیامده سر رفته ای از آغوشم چه ریختی سر شب در چراغ الکلی ام که نیمه روشنم از دور و نیمه خاموشم […]
بیهوده به سرمه چشم داری از فاضل نظری
بیهوده به سرمه چشم داری از فاضل نظری شیداتر از این شدن چگونه؟ رسواتر از این شدن چگونه؟ بیهوده به سرمه چشم داری زیباتر از این شدن چگونه؟ من پلک به دیدن تو بستم بیناتر از این شدن چگونه؟ پنهان شده در تمام ذرات پیدا تر از این شدن چگونه؟ ای با همه مثل سایه […]