به چشمانت نمی آید که قلبی را برنجانی
به چشمانت نمی آید که قلبی را برنجانی به دور از غم؛ میان جمعی و خوشحال و خندانی تو از یک آدم بی همدم تنها ؛ چه میدانی؟! اگر چه تلخ میگویی و دورم میکنی ؛ اما ؟! به چشمانت نمی آید که قلبی را برنجانی به هر کس میرسم ؛نام تو را با ذوق […]
گریه ام بی ثمر است اثری از فاطمه. ش(شباهنگ)
گریه ام بی ثمر است اثری از فاطمه. ش(شباهنگ) از میان قطرات آشکار و نهان تو را می نگرم. ای همیشه سبز! ای موج صخره های نیاز. آنگاه که در سکوت نغمه سرای این دشت فراخ گم میشوم، لحظه رسیدن تو در ذهنم، شعلهای از آتش فراق میاندازد. کاروان عشق در راه است و من […]
شعر مظلومِ جاهل از محمود کیانوش
شعر مظلومِ جاهل از محمود کیانوش آن بینوا پرنده، در بارگاهِ طوفان خوش آشیان گرفته، سر از غرور و شادی بر آسمان گرفته از آفتاب و باران آواز می دهد. پرهای مادرش را بی آنکه او بداند باد از زیرِ پنجه هایش یک یک پرواز می دهد. بر تخمهای خالی، با قصّه های پوچ و […]
شعر گُلِ ختمی از محمود کیانوش
شعر گُلِ ختمی از محمود کیانوش یک گُلِ ختمیِ قرمز آنجا می بینم؛ خواهرم می گوید: راستی، دیشب چه هوایی بود! باد سنگین و شتابان می آمد، تنه اش را بر من می انداخت، نَفَسم را می بُرّید، می رفت. خواهرم، آن گُلِ ختمی قرمز را، من می شناسم دیری ست؛ باد را می خواهد، […]
شعر زیبای خاکستر تفکر از علی احمد فایز
شعر زیبای خاکستر تفکر از علی احمد فایز خاکستر تفکر خاك گل مرده ی كنج كليسا شدم پيكر خون بسته ی حضرت عيسا شدم آه صليب مرا بر لب دريا بريد خسته ازين مردم بی سر وبی پاشدم ھاجرازاحساس من دامن حسرت دريد عزم خليلم ولی كوه مدارا شدم سينه زرتشت من،كينه ی افرسياب […]
شعر زیبای باد ھا از علی احمد فایز
شعر زیبای باد ھا از علی احمد فایز بادها ای باد ھاچی زمزمه ی راز ميكنيد ھرشب فضای تنگ دلم باز ميكنيد در فصل ھای بی رمق زندگی من تنھا ترين بھار نو آغاز ميكنيد مستی و شور وزمزمه ی خاطرات من دريك سكوت سرد شب ابراز ميكنيد وقتی كه بغض ھای گره خورده […]
نغمه ی شادی
نغمه ی شادی فصل غصه سر رسيده و خيمه ي سياه شب بر چهره ي زمين گسترده شده بود و همكنون روز، جانشين عكس خويش است. بيا شاد باشيم دنيا ارزش آنرا ندارد كه كلي غم و غصه را در كوله باري از خاطره اده و خسته و آشفته راه پر پيچ و خم زندگي […]
شکوه مهربانی
شکوه مهربانی ساحل دريا، بي رنگ شده، سرخي غروب، ديگر سرخي زيبايي نيست؛ نيلي آسمان، از شمايل افتاده و سبزي و طروات بهار وهزار رنگ خزان حرف و موضوع كتاب هاست؛ اين داستان حقيقت است و اين داستان چقدر كوتاه وگوياست. در اشك تو مقدار نفس كشيدنم نمودار مي شود ودر جوان ترين دقايق زندگي، […]
شعر و غزل کلیشه کن خون مرا به شیشه کن
شعر و غزل کلیشه کن خون مرا به شیشه کن شعر و غزل کلیشه کن خون مرا به شیشه کن قافیه ساز من بیا نغمه ي ساز من بیا عشق مرا شراره کن حرف مرا ترانه کن شور و امید من بیا صبح سپید من بیا قلب مرا نشانه کن روح مرا روانه کن ماه […]
شب است و شور عشق را باز در تو میبینم
شب است و شور عشق را باز در تو میبینم شب است و شور عشق را باز در تو میبینم بیدار شو به دادم برس هیولاي غمگینم منتظر، چشم به راه زیر درخت بید میشینم تا از نهان پیدا شوي، بازگردي هیولاي غمگینم دگر سکس و شب و ماه و زنو زیبا نمیبینم فقط تو […]