دیوار به آیینه و آیینه به دیوار از فاضل نظری
دیوار به آیینه و آیینه به دیوار از فاضل نظری از شوق تماشای شب چشم تو سرشار آیینه به دست آمده ام بر سر بازار هر غنچه به چشم من دلتنگ جز این نیست یادآوری خاطره ی بوسه ی دیدار روزی که شکست آینه با گریه چه می گفت دیوار به آیینه و آیینه به […]
تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی است
تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی است گاهی شرار شرم و گاهی شور شیدایی است این آتش از هر سر که بر خیزد تماشایی است دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی است زیبای من ! روزی که رفتی با خودم گفتم چیزی که دیگر بر نخواهد گشت، زیبایی […]
بلند حرف بزن،گوش شهر سنگین است
بلند حرف بزن،گوش شهر سنگین است هنوز گر چه صدایت غریب و غمگین است بلند حرف بزن،گوش شهر سنگین است بلند حرف بزن ماه بی قرینه،ولی مراقب سخنت باش،شب خبرچین است مراقب سخنت باش و کم بگو از عشق شنیده ام که مجازات عشق سنگین است اگر به نام تو دستی به آسمان برخاست گمان […]
از خدا چیزی نمی خواهم به جز بوی تو را
از خدا چیزی نمی خواهم به جز بوی تو را دوست دارم جستجو در جنگل موی تـو را از خدا چیزی نمی خواهم به جز بوی تو را دخـتر زیـبای جنگل های آرام شمال ! از کـجا آورده دست باد گیسوی تو را ؟ آستینت را که بـالا داده بودی دیـده انـد خلق ، رد […]
ماهی کوچک اگر دل نسپارد چه کند؟
ماهی کوچک اگر دل نسپارد چه کند؟ مثل یک جنگل پاییزی سرما خورده شدهام بیرمق و غمزده و تا خورده اخم کن، زخم بزن، تلخ بگو، سر بشکن قالی آن گاه عزیز است که شد پا خورده ماهی کوچک اگر دل نسپارد چه کند؟ بس که آب و نمک از سفرهی دریا خورده عشق، داغ […]
به چشمانت نمی آید که قلبی را برنجانی
به چشمانت نمی آید که قلبی را برنجانی به دور از غم؛ میان جمعی و خوشحال و خندانی تو از یک آدم بی همدم تنها ؛ چه میدانی؟! اگر چه تلخ میگویی و دورم میکنی ؛ اما ؟! به چشمانت نمی آید که قلبی را برنجانی به هر کس میرسم ؛نام تو را با ذوق […]
گریه ام بی ثمر است اثری از فاطمه. ش(شباهنگ)
گریه ام بی ثمر است اثری از فاطمه. ش(شباهنگ) از میان قطرات آشکار و نهان تو را می نگرم. ای همیشه سبز! ای موج صخره های نیاز. آنگاه که در سکوت نغمه سرای این دشت فراخ گم میشوم، لحظه رسیدن تو در ذهنم، شعلهای از آتش فراق میاندازد. کاروان عشق در راه است و من […]
شعر مظلومِ جاهل از محمود کیانوش
شعر مظلومِ جاهل از محمود کیانوش آن بینوا پرنده، در بارگاهِ طوفان خوش آشیان گرفته، سر از غرور و شادی بر آسمان گرفته از آفتاب و باران آواز می دهد. پرهای مادرش را بی آنکه او بداند باد از زیرِ پنجه هایش یک یک پرواز می دهد. بر تخمهای خالی، با قصّه های پوچ و […]
شعر گُلِ ختمی از محمود کیانوش
شعر گُلِ ختمی از محمود کیانوش یک گُلِ ختمیِ قرمز آنجا می بینم؛ خواهرم می گوید: راستی، دیشب چه هوایی بود! باد سنگین و شتابان می آمد، تنه اش را بر من می انداخت، نَفَسم را می بُرّید، می رفت. خواهرم، آن گُلِ ختمی قرمز را، من می شناسم دیری ست؛ باد را می خواهد، […]
شعر زیبای خاکستر تفکر از علی احمد فایز
شعر زیبای خاکستر تفکر از علی احمد فایز خاکستر تفکر خاك گل مرده ی كنج كليسا شدم پيكر خون بسته ی حضرت عيسا شدم آه صليب مرا بر لب دريا بريد خسته ازين مردم بی سر وبی پاشدم ھاجرازاحساس من دامن حسرت دريد عزم خليلم ولی كوه مدارا شدم سينه زرتشت من،كينه ی افرسياب […]