داستان اخلاقی (رشوه ممنوع…)
داستان اخلاقی (رشوه ممنوع…) یکی از بازرگانان ثروتمند، آیت الله سید محمّدباقر درچه ای را با چند تن از علما و طلاب دعوت کرد، سفره ای گسترده و آن را به انواع غذاهای لذیذ و متنوع آراست. آیت الله درچه ای به عادت همیشگی مقدار کمی غذا تناول کرد. پس از آن که دست و […]
داستان اخلاقی (کارگشایی از مخالف)
داستان اخلاقی (کارگشایی از مخالف) روزی ابوهریره نزد امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و به او بدگویی کرد و به گونه ای سخنان بیهوده خود را بیان می کرد که امام بشنوند. فردای آن روز هم خدمت امام رسید و حوایج خود را از او درخواست نمود و حضرت همه آن ها را برآورده کرد. اصحاب […]
داستان اخلاقی (صله ارحام)
داستان اخلاقی (صله ارحام) «سالمه» کنیز امام صادق علیه السلام گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودم که وفات او فرا رسید، بیهوش شد و به هوش آمد و گفت: به عموزاده اش (حسن بن علی بن علی بن الحسین) هفتاد دینار بدهید و به دیگری هم این مقدار بدهید و به شخص […]
داستان اخلاقی (حسادت ممنوع)
داستان اخلاقی (حسادت ممنوع) پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای مردی از انصار شهادت داد، که او از اهل بهشت است. مردم می خواستند بدانند که علت بهشتی بودن او چیست؟ وقتی از احوال و اعمال او جست و جو کردند فهمیدند، عمل زیادی انجام نداده است. مگر این که وقتی از رختخواب خود […]
داستان اخلاقی (فقیر شکرگزار)
داستان اخلاقی (فقیر شکرگزار) «مسمع بن عبدالملک» گوید: در سرزمین منا در محضر امام صادق علیه السلام بودیم و مقداری انگور در جلوی ما بود و از آن می خوردیم که فقیری آمد و از امام علیه السلام کمک خواست حضرت سه دانه، انگور به او داد. مرد فقیر آن ها را گرفت و گفت: […]
داستان اخلاقی (ظرافت برخورد با فقیر…)
داستان اخلاقی (ظرافت برخورد با فقیر…) علامه تهرانی گوید: یکی از رفقای نجفی ماکه در حال حاضر از بزرگان نجف است، برای من نقل کرد که: من یک روز به مغازه سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم میرزا علی آقا قاضی قدس سره خم شده و مشغول جدا کردن کاهو است، امّا برعکس کاهوهایی که […]
داستان اخلاقی (خلق زیبای ابن مسعود)
داستان اخلاقی (خلق زیبای ابن مسعود) ابن مسعود در بازار بود و می خواست کالایی را خریداری کند. وقتی کالای مورد نیاز خود را خرید و خواست پول آن را بپردازد، متوجه شد که دزد، پول او را به سرقت برده است. اطرافیان او دزد را نفرین کردند و گفتند: خداوندا! دست دزدی را […]
داستان اخلاقی (فریاد شیطان)
داستان اخلاقی (فریاد شیطان) روزى شيطان در گوشه مسجد الحرام ايستاده بود. حضرت رسول صلى الله عليه و آله هم سرگرم طواف خانه كعبه بودند. وقتى آن حضرت از طواف فارغ شد، ديد ابليس ضعيف و نزار و رنگ پريده، كنارى ايستاده است، فرمود: تو را چه مى شود كه چنين ضعيف و رنجورى ؟! […]
اگر فقرا نبودند توانگران سزاوار بهشت نمی گشتند
اگر فقرا نبودند توانگران سزاوار بهشت نمی گشتند اگر فقرا نبودند توانگران سزاوار بهشت نمی گشتند… مرد ثروتمندی با لباس پاکیزه ای به محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد و نزدیک او نشست. آن گاه مرد تنگدستی با جامه های چرکین وارد شد و کنار مرد ثروتمند نشست، به طوری که بخشی […]