pablo wanted to preserve the security of his life style
پابلو می خواست امنیت سبک زندگی اش را حفظ کند
bulky – حجیم – جاگیر – دست و پاگیر – گنده – بزرگ
charley and morty removed the bulky package from the car
چارلی و مرتی بسته ی جاگیر را از داخل اتومبیل برداشتند
reluctant – بی میل – ناراضی – بی رغبت
i was reluctant to give up the security of family life
مایل نبودم امنیت زندگی خانوادگی را از دست بدهم
obvious – آشکار – مشخص – واضح – روشن – معلوم
the detective missed the clue because it was too obvious
سرنخ آنقدر واضح بود که کارآگاه به آن توجه نکرد
vicinity – حول و حوش – پیرامون – اطراف – نزدیکی
the torrent of rain fell only in our vicinity
سیل باران فقط در حوالی ما بارید
century – قرن – سده
george washington lived in the eighteenth century
جرج واشنگتن در قرن هیجدهم زندگی می کرد
rage – خشم – عصبانیت – غضب – جنون – تب
joan’s bad manners sent her mother into a rage
بدرفتاری جوان خشم مادرش را برانگیخت
document – سند – مدرک
we were reluctant to destroy important documents
مایل نبودم که اسناد مهم را از بین ببرم
conclude – به پایان رساندن – تمام کردن – خاتمه دادن
the gloomy day concluded with a thunderstorm
روز دلگیر با رعد و برق به پایان رسید
resist – مقاومت کردن – پایداری کردن – ایستادگی کردن
totie could not resist eating the chocolate sundae
توتی نمی توانست جلوی خودش را بگیرد که بستنی میوه ای – شکلاتی نخورد
undeniable – غیر قابل انکار – انکار ناپذیر – مسلم – محرز
the jury concluded that the teenagers were undeniably guilty
هیئت منصفه به این نتیجه رسید که نوجوانان بی تردید مقصر هستند
lack – فاقد چیزی بودن – نداشتن – بی بهره بودن
your daily diet should not lack fruits and vegetables
رژیم غذایی روزانه شما نباید فاقد میوه و سبزیجات باشد
ignore – توجه نکردن به – اعتنا نکردن به – محل نگذاشتن به
little alice realized that if she didn’t behave , her parents would ignore her
آلیس کوچولو متوجه شد که اگر مودب نباشد والدینش به او بی توجهی می کنند
challenge – به چالش طلبیدن – به مبارزه طلبیدن – اعتراض کردن به
no one bothered to challenge the prominent lawyer
هیچکس خود را به زحمت نمی انداخت که وکیل سرشناس را زیر سوال ببرد
miniature – مدل کوچک – نمونه کوچک – ماکت – ریز نقش
we were seeking a miniature model of the bulky chess set
ما به دنبال نمونه ی کوچکی از مهره های بزرگ شطرنج بودیم
source – منبع – منشا – مرجع – ماخذ
the source of buddy’s trouble was boredom
منشا مشکل بودی خستگی بود
plea – تقاضا – درخواست – خواهش
the employees turned in a plea to their boss for higher pay
کارمندان از رئیس شان درخواست دستمزد بیشتری نمودند
weary – خیلی خسته – به شدت خسته – ملال آور
i am weary of debating the same topic all day
از اینکه تمام روز روی یک موضوع بحث کنم بیزارم
collide – تصادف کردن – به هم خوردن – برخورد کردن
in my estimate the two bicycles collided at five o’clock
با ارزیابی من آن دو دوچرخه ساعت پنج با هم تصادف کردند
confirm – تایید کردن – تصدیق کردن – اثبات کردن
years of research confirmed the theory that smoking is harmful
سالها تحقیق این نظریه را تایید کرد که سیگار کشیدن مضر است
verify – اثبات کردن – به اثبات رساندن – صحه گذاشتن بر
the data i turned in were verified by the clerks in our office
اطلاعاتی را که ارائه دادم توسط کارمندان اداره تایید شد
anticipate – چشم به راه چیزی بودن – منتظر چیزی بودن
we anticipate a panic if the news is revealed to the public
ما پیش بینی می کنیم اگر خبر برای مردم فاش شود دلهره و هراس ایجاد می کند
dilemma – محظور – دو راهی – تنگنا – وضعیت دشوار
it is sensible not to panic in the face of a dilemma
عاقلانه این است که در رویارویی با یک معضل نترسم
detour – مسیر انحرافی – جاده انحرافی – بیراهه
the detour took us ten miles off our course
جاده فرعی مسیر ما را ده مایل کوتاه تر کرد
merit – شایستگی – لیاقت – ارزش – استحقاق – برتری – مزیت
there is little merit in lying to those you love
خوبیت ندارد به کسانی که دوستشان دارید دروغ بگویید
transmit – پخش کردن – انتقال دادن – منتقل کردن – ارسال کردن
garcia’s message was transmitted to the appropriate people
پیام گارسیا به افراد مربوط ارسال شد
relieve – کم کردن – تقلیل کردن – تسکین دادن – آرام کردن
the peace agreement relieved us of the threat of an attack
قرارداد صلح ما را از تهدید حمله آسوده خاطر کرد
baffle – گیج کردن – سر در گم کردن – مبهوت کردن
the topic of relativity is a baffling one
مبحث نسبیت موضوع گیج کننده ای است
warden – سرپرست – مسئول – رییس – زندان بان
the warden found himself facing two hundred defiant prisoners
رئیس زندان خود را در برابر دویست زندانی سرکش یافت
acknowledge – قبول کردن – پذیرفتن – اقرار کردن به – اعتراف کردن
district attorney hogan got the man to acknowledge that he had lied in court
هوگان بازپرس بخش مرد را مجبور کرد که اعتراف کند در دادگاه دروغ گفته است
justice – عدالت – انصاف – عدل
daniel webster abandoned any hope for justice once he saw the jury
وقتی دانیال وبستر هیئت منصفه را دید از هر امیدی برای عدالت دست برداشت
delinquent – خطا کار – مقصر – مجرم – گناهکار
the youthful delinquent tried to avoid going to jail
بزهکار جوان سعی کرد از رفتن به زندان دوری کند
reject – رد کردن – نپذیرفتن – جواب رد دادن به – پس فرستادن
the reform bill was unanimously rejected by congress
لایحه ی اصلاح به اتفاق آراء توسط کنگره رد شد
deprive – محروم کردن – بی نصیب کردن – بی بهره کردن
living in a rural area , betsy was deprived of concerts and plays
چون بتسی در منطقه ای روستایی زندگی می کرد از دیدن کنسرت و نمایش محروم بود
spouse – همسر
when a husband prospers in his business , his spouse benefits also
وقتی مردی در کارش موفق می شود همسرش نیز سود می بر